نقد اصل ترک انواع تعصبات
در ابتدا واژه تعصب مورد بررسی قرار میگیرد و سپس به نقد این اصل میپردازیم.
تعصب در لغت به معنای طرفداری نمودن از کسی یا چیزی یا سختی است " 2 " و در اصطلاح عبارت است از یک نوع پیش داوری و یا یک نگرش افراطی و معمولا منفی نسبت به یک طبقه یا گروه خاص. " 3 ".
همان طور که در اصل نهم خواندید بهائیت معتقد است که واضع اصل ترک تعصبات در قرن سیزدهم هجری یا قرن نوزدهم میلادی بوده لذا جا دارد تاریخ تمدن را ورق بزنیم تا ببینیم این ادعا تا چه حد اهمیت دارد. سپس ادیان الهی را مورد بررسی قرار میدهیم.
با توجه به تاریخ علم، این اصل یعنی ترک تعصبات بعضی از شاخههای دیگر علم، مثل علوم جدید خاصه رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را نیز در بر میگیرد و کاربرد زیادی پیدا میکند. همین طور پی میبریم که نگرش انسان غربی نسبت به علم از زمان رنسانس یعنی قرن شانزدهم تغییر نموده و مفهوم تعصب و مردود بودن آن در تحقیقات علمی مورد دقت قرار گرفته است و از آن زمان اصطلاح bias مطرح گردید. علمای جدید مانند منتسکیو دانشمند معروف فرانسوی در قرن هیجدهم و ماکس وبر آلمانی از جمله نظریه پردازان غربی هستند که در خصوص عصبیت مطالبی ابراز داشتهاند.
مونتسکیو معتقد است «بشریت از مردگان بیشتر تکمیل شده تا از زندگان.» و یا «مردگان بیش از پیش بر زندگان حکومت میکنند» " 4 ".
ریمون آرون جامعه شناس معروف در کتاب مراحل اساسی اندیشه مونتسکیو را توصیف کرده و میگوید: (مونتسکیو درست مثل ماکس وبر میخواهد از دادههای نامربوط بگذرد تا به نظم معقول برسد آری داده تاریخی به صورت گوناگون و تقریبا بی انتهایی از رسوم عادات افکار و قوانین و نهادهای اجتماعی به وی عرضه میگردد. " 1 ".
اما در میان علمای اسلامی شاید اولین فرد که به صراحت از عصبیت، شیوع و انواع آن سخن گفته عبدالرحمن ابن خلدون تونسی است که دانشمندان غربی به اتفاق، وی را اولین جامعه شناس در دوران قرون وسطائی اروپا میشناسند.
در ادیان الهی مثل اسلام واژه و صفت تعصب مورد بررسی قرار گرفته و مذمت شده است. اصولا اسلام در مسائل اصولی و اعتقادی دقت زیادی بر نداشتن تعصب در زمینههای اجتماعی و اخلاقی و تحقیق کامل به منظور وصول حقیقت دین سفارش و تاکید شده است. در این رابطه قرآن میفرماید:
«فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون الا حسنه» " 2 " یعنی: پس بشارت بده بندگان را که صحبتها را گوش میکنند و از بهترین آنها تبعیت میکنند.
در جای دیگر قرآن به صراحت تعصب دینی را رد میکند و میفرماید:
«لا اکراه فی الدین قد تبین رشد من الغی» " 3 " یعنی: در دین اکراهی نیست به تحقیق مه روشنی از گمراهی و ضلالت تمایز پیدا کرد.
همچنین در روایات نیز مسئله تعصب مورد تعقیب قرار گرفته و به دلیل عقوبت اخروی از آن نهی شده است. از حضرت رسول اکرم نقل است که میفرمایند: «کسی که بوده باشد در دل او دانه خردلی از عصبیت بر انگیزاند خدا او را روز قیامت با عربهای جاهلیت» " 4 ".
حضرت علی علیهالسلام نیز میفرمایند: «خداوند تعالی عذاب کند شش طایفه را به شش چیز: عرب را به عصبیت، دهقانان را به کبر، امیران به ستم، فقیهان را به حسد، تاجران را به خیانت و اهل رستاق را به نادانی.» " 5 ".
در علم اخلاق عصبیت یکی از اخلاق باطنه نفسانیه است که آثار آن مدافعه کردن و حمایت نمودن از خویشاوندان و مطلق متعلقان است چه تعلق دینی و مذهبی و مسلکی باشد یا تعلق وطنی و آب و خاکی یا غیر آن و این از اخلاق فاسده و ملمات رذیلهای است که منشاء بسیاری از مفاسد اخلاقی و اعمالی میگردد.
و خود آن فی نفسه مذموم است گر چه برای حق باشد یا در امری دینی باشد و منظئر اظهار حق نباشد بلکه منظور غلبه خود یا هم مسلک خود یا بستگان خود باشد. " 1 ".
امام حسین علیهالسلام در این رابطه میفرمایند: «کسی که عصبیت کشد یا عصبیت کشیده شود گشاده شود ریسمان ایمان از گردن او.» " 2 ".
در روایات دیگری حتی راضی شدن به عصبیت نیز مردود است. در این خصوص حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «آن که از کار گروهی خشنود باشد چون کسی است که با ایشان در آن کار همراه باشد» " 3 ".
در زمینههای علمی نیز عصبیت از نظر اسلام رد شده است و گفته شده است اگر کسی بدون مورد در برابر مطالب علمیه ایستادگی نماید، خداوند او را هدایت نخواهد کرد و در این رابطه قرآن میفرماید: «چه بد است مثل گروهی که آیات خدا را دروغ پنداشتند و خداوند گروه ستمگران را راهنمائی نخواهد کرد.» " 4 ".
در زمینه عصبیت فلاسفه و متکلمین و حکمای اسلامی نیز مثل ابن خلدون -خواجه نصیر طوسی - امام محمد علی غزالی - سعدی و... در طول قرون متمادی به اشکال گوناگون به آن پرداختهاند.
بنابراین میبینیم که این اصل یعنی ترک تعصب، جنبه اخلاقی داشته و در قرآن کریم 1430 سال قبل و حکما و علمای اسلامی پس از آن به این موضع توجه داشتهاند و به ترک آن سفارش نمودهاند و این مطلب در قرن سیزده هجری هیچ گونه تازگی نداشته که حسینعلی نوری آن را به عنوان یک اصل آن هم به عنوان اصل بدیع در اصول عقاید خود مطرح نموده است.
نقض اصل ترک انواع تعصبات، در متون بهائیت
تا این جا مشخص شد که فرقه بهائیت در زمینه اصل نهم یعنی ترک تعصبات فاقد نوآوری بوده است. اما گذشته از کهنه بودن اصل نهم آیا سران بهائیت در متونی که از خود به جای گذاشتهاند این اصل را رعایت کردهاند؟ برای یافتن پاسخ این سئوال متون مربوط به آنان را مورد بررسی قرار میدهیم.
شوقی افندی، در مورد حضور افراد غیر بهائی در جلسات مربوط به بهائیت اظهار میدارد: «این جلسات 19 روزه مخحصوص اهل بهاء است منحصرا برای آنان است و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در این اصل جایز نیست.» " 1 ".
و در جای دیگر تاکید میکند که: راجع به حضور افراد غیر بهائی در ضیافتهای 19 روزه این امر بالمره احتراز شود. " 2 ".
از آقای شوقی افندی باید پرسید معنی عدم تفاوت مومن و غیر مومن کافر و مشرک این است که فقط افراد بهائی در محافل شما شرکت کنند؟ آیا ایجاد تمایز و مرزبندی بین خودی و غیر خودی موجد نوعی تبعیض و تعصب به شکل مذهبی نمیباشد؟
در جای دیگر حسینعلی نوری اظهار میدارد غیر بهائی از بهائی ارث نمیبرد:
«غیر بهائی لا یورث البهائی» " 3 " ظاهرا در این جا نیز ایشان فراموش کردهاند که قبلا فرمودهاند: «همه آنها (موحد و مشرک مؤمن و غیر مؤمن) در برابر قوانین اجتماعی و مدنی دارای حقوق واحدند و روابط ظاهری ربطی به عالم دیانت ندارد.»
آیا این تناقض گوییها نشانگر تعصب دینی و غیر الهی بودن آنها نیست؟! جناب آقای حسینعلی نوری که این قدر دلشان برای علم و دانش سوخته " 4 " که در تقسیم ارث حقی برای معلم در نظر گرفتهاند چرا حساب معلم غیر بهائی را از معلم بهائی جدا دانستهاند و او را از سهم الارث که خود تعیین نموده است محروم میکند. بهائیت حتی در بین مریدان خودش نیز تفاوت و تبعیض قائل شده و در زمینههای اجتماعی حقوق بیشتری به افراد شهری و روستاییان اختصاص داده است. برای مثال در قوانین و احوال شخصیه بهائیت آمده است که:
میزان مهریه از طرف زوج شهرنشین مقدار یک تا پنج واحد طلا و برای زوج روستایی (قراء و قصبات) از یک تا پنج واحد نقره تعیین میگردد. برای زوجه فرقی برای شهری یا روستایی بودن (نیست) ندارد. " 1 ".
سران بهائیت که شعار میدهند بین سیاه و سفید آفریقائی و آسیایی تفاوتی نیست پس چرا بین روستایی و شهری تبعیض قائل شدهاند؟ گذشته از این مطلب اختلاف مشهود در این حکم مربوط به افراد بهائی میشود و اگر با منطق اینان قیاس غیر بهائی و بهائی در کار بود حتما تبعیض بیش از این میشد و درصد طلا و نقره بیشتر افزایش پیدا میکرد؟
آیا با این تبعیض و تعصب آشکار وحدت عالم انسانی که شعار اساسی بهائیت است به واقعیت خواهد پیوست؟!
شایان ذکر است موارد نقض بیشماری دیگری نیز در ارتباط با وجود تبعیض وانواع تعصبات در متون بهائیت وجود دارد که در این جا جهت رعایت اصل اختصار به چند مورد آن اشاره گردید.
نظرات شما عزیزان: